1393-05-06 13:56
4363
0
156
مفاخر منطقه فندرسک ؛

گذری از زندگانی حکیم فرزانه ابوالقاسم میرفندرسکی + تصویر

یکی از استوانه ‏های علمی آن حوزه که در تربیت عناصر مفید و مؤثر نقش بسزایی داشته، حکیم امیر ابو القاسم موسوی حسنی فندرسکی است که معاصر میرداماد و صدر المتألهین شیرازی (ملاصدرا)بوده است.

 به گزارش گلستان ما ، میـرزا ابوالقاسم فرزند میرزابیـگ، فرزند امیر صـدرالدین موسوی حسینی فنـدرسکی معـروف به «میرفندرسکی»، از حکما وعرفـای امامیه بود که در حکمت طبیعـی، الهـی، ریاضی، علوم نقلیه و شعر و ادب، یگانه روزگار صفوی- قرن یازدهم هجری- بود.

 

چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی       صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی

صورت زیرین اگر با نردبان معرفت              بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستی

.

تاریخ مکتوب بشر به حدود هفت هزار سال می‏رسد و در طی این تاریخ محدوده‏های جغرافیایی معینی از کره زمین خاستگاه دانش بوده است و گهگاه از یک حوزه جغرافیایی به حوزه دیگر منتقل می‏شده است.مجموعه این تحولات و نقل و انتقالات را در زندگی اجتماعی انسان‏ها به پنج دوره تقسیم نموده‏اند.دوره آغازین آن را از ۴۵ قرن قبل از هجرت تا ۱۰ قرن پس از هجرت دانسته‏اند.مرکز ثقل علوم، عمدتا مناطق مختلف آسیا و شمال آفریقا و بخشی از ناحیه شرقی اروپای فعلی بوده و پس از آن به اروپا و غرب منتقل شده است.در قرن بیستم این مرکزیت، از اروپا نیز رخت بربسته است.باید توجه داشت که سخن فوق به این معنا نیست که در سایر محدوده‏های جغرافیایی دانشمندانی وجود نداشته‏اند.بلکه مرکزیت ثقل علوم، مراکز نامبرده بوده است.

.
129871در حوزه اسلام نیز در هر عصر و زمان بر اثر برخی از عوامل، بعضی از حوزه‏های علمی رشد و رونق خاصی می‏یافتند و مرکزیت از یک منطقه به منطقه دیگر منتقل می‏شد.در این حوزه‏ها، چهره‏هایی که مظهر علوم الهی و عقلی و تجربی بوده‏اند، تربیت یافته و رشد نمودند.این چهره‏ها، مصداق روشنی بوده‏اند برای آنچه که امروزه ما از آن به«وحدت حوزه و دانشگاه»یاد می‏کنیم.

حوزه علمیه اصفهان که یکی از این مراکز علمی است، در زمان حاکمیت سلسله صفویه رشد و بالندگی ویژه‏ای داشت و انسان‏های تشنه معرفت و شیفتگان دانش را از نقاط دوردست کشورهای اسلامی به سوی خود جذب کرد.

.یکی از استوانه‏های علمی آن حوزه که در تربیت عناصر مفید و مؤثر نقش بسزایی داشته، حکیم امیر ابو القاسم موسوی حسنی فندرسکی است که معاصر میرداماد و صدر المتألهین شیرازی (ملاصدرا)بوده است.

رهبری-میرفندرسکی

 

مقام معظم رهبری: اگر شما امروز بخواهید میرفندرسکی را به دنیا معرفی کنید با کدام کتاب و نوشته او و با کدام مبنای علمی و نظر علمی واضح و روشن، او را معرفی خواهید کرد؟ شاید هم هیچ کس در دنیا میرفندرسکی را نشناسد.

البته من خودم از بچگی به مناسبت داستانی که در “خزاین” نراقی خوانده بودم مرید میرفندرسکی ام و ارادتی به آن مرحوم دارم.

هیچ عیبی هم نمی بینم که برای میرفندرسکی جداگانه کار شود. بالاخره در این زمینه هر کار بتوانید بکنید، خدا ان شاءالله به شما جزای خیر خواهد داد.

راجع به میرفندرسکی نکته ای را دیدم که آن جالب است. از میرفندرسکی اثر زیادی باقی نمانده . ایشان رساله ای دارد با نام “رساله صناعیه” که مرحوم آقا جلال آشتیانی چند سال قبل همه اش را چاپ کرده. یک نکته این رساله این است که ایشان مردم را به صنعت، به معنای عام، تشویق می کند. البته ایشان پیغمبری را هم یک صنعت می داند. اما به خصوص فنون کار صنعتی را هم ذکر می کند مثل صنعت آهن. می گوید صنعت واجب است و ما باید این کارها را بکنیم. مرحوم میرفندرسکی در سال ۱۰۵۰ فوت کرده و لابد این ها را مثلاً در سال ۱۰۲۰ نوشته، یعنی اوج شوکت صفویه. در آن زمان یک عالم دین متوجه رفتن به سمت صنعت بوده است. اگر واقعاً آن وقت سلاطین جائر و جابر و حقیقتاً نفهم می توانستند این فکر را دنبال کنند و کشور در مسیر صنعتی گام بر میداشت ببینید چه اتفاقی در جامعه تاریخ ما می افتاد؟

.

ما در این نوشتار به طور خلاصه و گذرا به شرح حال و معرفی آثار وی می‏پردازیم.

.

زندگی عادی

465788ههنسب: میرزا ابوالقاسم فرزند میرزابیگ، فرزند امیر صدرالدین موسوی حسینی فندرسکی معروف به «میرفندرسکی»، از حکما وعرفای امامیه بود که در حکمت طبیعی، الهی، ریاضی، علوم نقلیه و شعر و ادب، یگانه روزگار صفوی- قرن یازدهم هجری- بود. او در تسخیر، جفر، کیمیا و خوارق عادت، ید طولایی داشت و از استادان به نام مکتب اصفهان به شمار می رود. پدران میرفندرسکی از بزرگان سادات استرآباد می باشند.

آبادی «استرآباد» به دارالمومنین شهرت یافته است. خانواده نستوه میرفندرسکی، از سادات جلیل‌القدر میرفندرسکی طبق شجرنامه موجود، اولاد ابراهیم ملقب به «ابوجواب» فرزند امام موسی کاظم (ع) می‌باشند که ابراهیم خود برادر امام رضا (ع) بوده و در مشهدسرا (بابلسر فعلی) مدفون و بقعه مبارکه او به امامزاده ابراهیم شهرت دارد.. جد او میرصدرالدین، در ناحیه فندرسک- از قرای استرآباد- در زمان شاه طهماسب صفوی دارای املاک بسیاری بود.

.

صدرالدین در زمان فتنه گروه سیاه پوش در استرآباد، در برابر این گروه ایستاد و از آن جا بیرون نشد. وی در زمان شاه عباس کبیر (۹۹۶ق) با لشکر به سوی خراسان و بسطام، آهنگ حمله کرد و سپس درگذشت؛ پس از آن فرزندش میرزابیگ فندرسک- پدر ابوالقاسم- به خدمت سلطان وقت- شاه عباس اول- درآمد و با خدمات شایسته ای که انجام داد، نزد سلطان، گرامی و عزیز گشت.

.

 زادگاه و محل تحصیل: (م. ۹۷۰ و ۱۰۵۰ ق/ ۱۵۶۳- ۱۶۴۰م) ابوالقاسم در فندرسک، دهستانی (که امروزه به نام شهر خان ببین و منطقه فندرسک در روستای جعفرآباد نامتلو معروف است) در دوازده فرسنگی گرگان کنونی ، از بخش های استرآباد در سال ۹۷۰ ق, ۱۵۶۳ م. زاده شد.

.

میرابوالقاسم ظاهراً مقدمات علوم را در نواحی فندرسک و شهر استرآباد و مازندران گذرانده است طبق اسناد تاریخی موجود محل تحصیل او در شهر استراباد در دو مدرسه عمادیه و مفیدیه این شهر بوده است و طبق نقل بعضی میر همراه با دیگر معاصر خود شیخ بهایی مدتی در حوزه علیمه قم و در مدرسه فیضیه نیز به تحصیل مشغول بوده و حجره داشته‌اند. وی بعداً برای ادامه تحصیل به قزوین واصفهان رفت و نزد علامه چلبی بیک تبریزی که خود از شاگردان افضل‌الدین محمدترکه اصفهانی بوده به تحصیل حکمت و علوم پرداخت و بعد از وی نیز کسب بسیار نزد دیگر استادش میر برهان‌الدین محمدباقر استرآبادی (معروف به اشراق) متوفی (۱۰۴۱ هـ ق) نمود و سپس در همانجا به تدریس مشغول شد. ولی ظاهراً محیط فکری و علمی آن روزگار با روحیه آزادی طلب و تقیدناپذیر او سازگار نبود او نیز چون استادش چلبی بیک تبریزی و بسیاری دیگر از اهل علم و ادب و عرفان و هنر عازم هندوستان شد.

 .

 فرزندان: از زندگی شخصی میرفندرسکی چیزی نقل نگردیده و روشن نیست دنباله و فرزندان او چه کسانی بوده اند؛ ولی از فرزندان او دو تن مشهور و معروفند: یکی، نوه ایشان به نام «میرزاابوطالب» پسر «میرزابیگ پسر ابوالقاسم» که همانند جدش یکی از علمای تراز اول و از مبارزترین شاگردان علامه مجلسی است. وی مردی فاضل و شاعری توانمند بود که دارای آثار فراوانی است.

از جمله التکمله فی شرح التذکره شمس الدین محمد خفری که خود شرحی بر تذکره الهیه اثر خواجه نصیر الدین طوسی می باشد. دیگری، سید محمد فندرسکی است که در پایان سد سیزدهم و آغاز سده چهاردهم در تهران به سر می برد و صاحب طرائق الحقایق او را می شناخت و ایشان را ستوده و درگذشت وی را به سال ۱۳۱۳ق. در تهران نوشته است.

.

 درگذشت: سرانجام وی در حدود هشتاد سالگی در اصفهان وفات نمود و  گرچه درباره زادروز و درگذشت مرحوم میرفندرسکی وفاقی وجود ندارد، ولی در جای خاک سپاری او، همگان وفاق نظر دارند. مطابق نظر بسیاری از مورخان و نویسندگان، او در زمان شاه صفی صفوی به سال ۱۰۵۰ ق. نوشته شده، ولی از ماده تاریخ زیر، که در پایان رساله صناعیه میر (نسخه ۸۸۷ آستان قدس رضوی) ثبت است. سال ۱۰۴۹ ق. به دست می آید: تا شد زجهان خسرو فوج دانش شد بحر جهان تهی زموج ندانش تاریخ وفاتش زخرد جستم، گفت صد حیف از آفتاب اوج دانش میرفندرسکی در اصفهان در محلی که امروز به تخت فولاد و تکیه میر معروف و مشهور است، در مقبره بابا رکن الدین به خاک سپرده شده است.

مزار او در فضای بازار قرار دارد. بر روی خاک او سنگ یک پارچه بزرگی نهاده اند که به جانب غربی آن، کتیبه ای به خط ثلث برجسته، «مورخ به سال ۱۰۵۰ق» نگاشته شده و متن زیر روی آن کنده کاری شده است:

بسم الله الرحمن الرحیم. الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون. هذا مرقد قدوه الاولیاء وس ید الاصیاء، معتضد و المعتمد العرفاء، قائد السالکین و العاشقین، هادی الموحدین المتالهین السائر فضاء الجبروتیه الطائر فی هواد اللاهوتیه، عارف عوالم الالوهیه مالک ممالک الملکوتیه قطب الدین لاخوف علیهم و لا هم یحزنون.

.

می گویند: شاه عباس برای آن که دزدان جنازه، نتوانند نقب بزنند و جسد آن سیدجلیل القدر را بربایند، پیرامون قبر را کنده و سرب داغ در آن ریخته است.

آثار حکیم میرفندرسکی

از میرفندرسکی چند رساله مختصر در موضوعات علمی و فلسفی، مقداری حواشی و توضیحات بر ترجمه جوگ بسشت هندویی و بعضی اشعار و قطعه های منظوم بر جای مانده است:۱٫ مهم ترین اثر میر رساله فارسی معروف به صناعیه است که به عنوان حقایق الصنایع نیز شهرت دارد. وی در این رساله صناعت را به مفهومی بسیار گسترده و به معنی هر چیز که از قوای عاقله و عامله آدمی به ظهور و حصول پیوندد، گرفته و در ۲۴ باب و یک خاتمه به بیان حد صناعت، انواع آن، ارتباط صناعات مختلف با هم، فایده و غایت هریک، درجات سودمندی و شرف و خست آنها و سهم و محل هریک از اهل حرف و صنایع در جامعه پرداخته و ترتیب و ترتب صنایع را بر حسب شرف و غایت تا صناعتی که خود غایت غائی است و برای آن غایتی نیست، تعیین نموده است. در این رساله قوای نفسانی و اندامهای پیکر انسانی ( عالم صغیر ) و وظیفه و عمل هریک از آنها از یک سو با اجزاء و عناصر عالم هستی و عوالم عقول و نفوس ( انسان کبیر ) برابر و موازی قرار داده شده، و از سوی دیگربا طبقات مختلف جامعه و افراد و اعضای آن و سهم و وظیفه هریک از آنها در هیات اجتماع همانند و همسان گرفته شده است.
 
میر در این رساله مطالب علمی و فلسفی دقیق را با زبانی روشن و فصیح آمیخته با آیات و احادیث و اقوال بزرگان و حکما بیان داشته است ( برای بحث و تحلیلی درباره این رساله، نک: کربن، ۴۴ – ۳۲، نیز نک: نصر، ۴۵۹ – ۴۶۰ ). رساله صناعیه یک بار در هند (۱۲۶۷) با اخلاق ناصری در یک مجلد به چاپ سنگی طبع و نشر شد و بار دوم به کوشش علی اکبر شهابی در تهران ( ۱۳۱۷ ش ) به طبع رسیده است. جلال الدین آشتیانی نیز گزیده هایی از آن را با حواشی سودمند در مجموعه منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران ( ۶۳ – ۸۱ ) درج کرده است. محمدتقی نصیری طوسی ترجمه عربی رساله صناعیه را جزء کتاب ناموس اصغر قرار داده است (نک: حقوق، ۴۳۷ ).
 
.۲٫ رساله فی الحرکه، نوشته مختصری است به زبان عربی در ۵ فصل در تعریف حرکت و اقسام آن و بیان آنکه هر حرکتی محتاج محرکی است و حرکات کلاً باید محرکی واحد آغاز شوند که محرک اول است و خود محرکی ندارد. میر این رساله را از دیدگاه طریقه مشاء نوشته و در آن به رد و انکار نظریه مثل افلاطونی پرداخته است. منتخباتی از این رساله با حواشی مفید به کوشش جلال الدین آشتیانی در منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران ( ۸۱ – ۹۰ ) طبع و نشر شده است.
 
.۳٫ رساله در تشکیک، نامه ای است رساله مانند که میر در پاسخ به سئوالی اقا مظفر کاشانی درباره مساله تشکیک در ذاتیات از او کرده بود، نوشته است. میر در این نامه به شیوه مشائیان سخن می گوید و برخلاف اشراقیان که به تشکیک در ذاتیات قائلند، وی ذاتیات را مقول به تشکیک نمی داند. این نامه نیز با تعلیقات جلال الدین آشتیانی در همان منتخبات ( ۹۰ – ۹۷ ) انتشار یافته است.
.
۴٫ تخمیریه: کتابی است در مورد کیمیاگری که نسخه خطی آن در کتابخانه مرحوم آیة اللّه نجفی مرعشی موجود است.آقا بزرگ تهرانی این کتاب را با عنوان«الکیمیا»آورده است و می‏گوید: «نسخه‏ای از آن را دیده‏ام که از خط خود میرفندرسکی نسخه برداری شده است که همراه با «هادی المضلین»و…است، و دو رساله با همین عنوان و انتساب نزد علی‏اصغر مهدوی در تهران هست که در ضمن«مجموعه کیمیاویه»شماره ۲۸۰ قرار دارد.»

.

۵٫ حواشی بر جوگ بشست: متنی که میر بر آن حاشیه نوشته، کتابی است در عرفان و حکمت هندی که در زمان اکبرشاه به فارسی ترجمه شد. اصل کتاب به نام لگهویوگه واسیشتهه۱، خلاصه ای است از منظومه بزرگتری و واسیشتهه راماینه۲ نیز معروف است. این منظومه طولانی، در حقیقت گفت و گویی است میان واسیشتهه، حکیم باستانی و افسانه ای هند با شاهزاده معروف « راما » یا « راماچندره » – که حماسه دینی بزرگ هند، راماینه، شرح کارها و جنگهای اوست – و در سراسر آن، استادحکیم در ضمن بیان داستانهایی پندآمیز تعلیمات اخلاقی و فلسفی خود را برای شاگرد خویش بیان می کند. فلسفه ای که در این کتاب مطرح است کلاً همان تفکر توحید وجودی مطلق۳ است که از مکاتب مهم فلسفی و عرفانی هند به شمار می رود و نماینده برجسته آن شنکره۴ است. ولی افکار و آراء پیچیده و دشوار این مکتب در این منظومه به صورتی ساده تر و روشن تر بیان شده و با استفاده از افسانه ها و تمثیلات شیرین و دل انگیز، به فهم و درک کسانی که اهل تخصص نیستند، نزدیک گردیده است.

کتاب اصلی به فارسی ترجمه نشده است، اما خلاصه آن که در سده ۹ به زبان سنسکریت تدوین شده بود، چنانکه گفتیم، در دوران سلطنت اکبرشاه به قلم نظام الدین پانی پتی ترجمه شد و در دوره های بعد نیز ترجمه ها و تلخیصهای دیگری از آن به فارسی نگارش یافت (نک: مجتبائی، « روابط فرهنگی ۱» ، ۸۱ – ۸۴ ). هنگامی که میرفندرسکی به هند رسید، با این کتاب آشنا شد و سخت مجذوب آن گردید.

میر هنگام مطالعه این کتاب، نکات و توضیحات سودمندی در حاشیه آن نوشت که هنوز در برخی از نسخه های این کتاب دیده می شود (همو، « میرفندرسکی در هند »، ۶۵ ). ترجمه فارسی نظام الدین پانی پتی در ۱۳۶۰ ش به کوشش محمدرضا جلالی نائینی در تهران به طبع رسید، ولی این چاپ حواشی میرفندرسکی را ندارد.

از حواشی میرفندرسکی بر این کتاب چنین برمی آید که وی به شناخت معارف هندویی اشتیاق وافر داشته و در این راه کوشش بسیار کرده است. وی با مقدمات زبان سنسکریت آشنایی یافته و از اشاراتی که به چگونگی این زبان و الفاظ و اصطلاحات آن می کند (نک: همو، ۲۸۳ – ۲۸۴، « میرفندرسکی در هند »، ۶۲ – ۶۳ )، چنین برمی آید که به لزوم قرائت اینگونه کتابها به زبان اصلی پی برده بوده است. در این حواشی غالباً اشارات و ملاحظات تطبیقی و مقایسه با موضوعات فلسفی یونانی و عقاید اسلامی دیده می شود و از اشاراتی که به کتاب پاتنجل بیرونی در این حواشی می کند، معلوم می شود که با نوشته های ابوریحان درباره هند نیزآشنا بوده است(همانجا).

میرفندرسکی برای کتاب جوگ بسشت فرهنگ نامه ای نیز به نام کشف اللغات جوگ ترتیب داده بود که نسخه هایی از آن، هم به ضمیمه آن کتاب و هم به طور جداگانه موجود است (نک: منزوی، خطی، ۳/۲۰۱۵ ). الفاظ و اصطلاحات هندی در این فرهنگ نامه به ترتیب حروف تهجی تنظیم شده و تعریفات آنها غالباً از متن کتاب گرفته شده و در مواردی توضیح گونه ای از میرفندرسکی نیز بر آنها افزوده گردیده است.

علاوه بر این فرهنگ نامه، امروز نسخه هایی از کتابی به نام منتخب جوگ بشست در کتابخانه ها هست، از جمله نسخه کتابخانه مجلس شورا (شم ۶۴۰ ) مورخ ۱۲۶۲ و نسخه متعلق به احمد افشار شیرازی، مورخ ۱۲۳۱ ق – که به کتابخانه دانشگاه شیراز منتقل شده است – که از آثار میرفندرسکی دانسته شده و در هر دو نسخه نام ابوالقاسم میرفندرسکی به عنوان مصنف آمده است ( نک: مجتبائی، همان، ۶ ۸ ).

در این کتاب قطعه هایی کوتاه با مضامین عرفانی از کتاب جوگ بسشت ترجمه پانی پتی عیناً نقل شده و در پی هر قطعه یک بیت شعر فارسی با همان مفاد و مضمون از شاعرانی چون عطار، مولوی، شبستری، سیدحسینی، مغربی، حافظ و شاعران دیگر آمده است. روشن است که مقصود گردآورنده این گزیده ها ارائه یکسانی و یگانگی عوالم فکری عرفانی هندویی و اسلامی بوده است. نکته ای که درباره این منتخب قابل ذکر است، وجود ابیات فراوان از فانی اصفهانی، شاعر سده ۱۳ ق، در آن است.

در نظر اول وجود ابیاتی از شاعری متاخر در این کتاب طبعاً انتساب آن را به میرفندرسکی ابطال می کند، ولی از سوی دیگر فراوانی این ابیات در سرتاسر کتاب و شمار بسیار بالای آنها نسبت به ابیاتی که از شاعران دیگر نقل شده است (بیش از نیمی از کل اشعار نقل شده در این کتاب از فانی است)، خود دلیل بر الحاقی بودن و افزوده شدن آنها به گزیده های اصلی در زمانهای بعد تواند بود (نک: همان، ۶۷ – ۶۸ ). این کتاب در ۱۳۴۸ ش به کوشش جلالی نائینی و تاراچند با عنوان ساختگی آداب طریقت و خدایابی و بدون نام مولف یا گردآورنده، از روی نسخه هایی که از آن در هند به دست آورده بودند، در تهران طبع و نشر شده است.

۶٫تاریخ الصفویه – ۷٫تحقیق المزله: دکتر معین این دو کتاب را از آثار میرفندرسکی برشمرده، ولی در کتب تراجم از آنها نامی به میان نیامده است.

.

۸٫ اشعار: میرفندرسکی بیشتر به عنوان یک فیلسوف شهرت دارد.ولی گاه به سرودن اشعار عرفانی نیز می‏پرداخته است که دهخدا در مورد سروده‏های وی از این قصیده نام می‏برد و علاوه بر آن می‏گوید:
«و نیز او راست:
ندانم کز کجا آمد شد خلق است می‏دانم
که هر دم از سرای این جهان این رفت و آن آمد
و هم از اوست:
کافر شده‏ام بدست پیغمبر عشق
جنت چه کنم جان من و آذر عشق
شرمنده عشق روزگارم که شدم
درد دل روزگار و درد سر عشق.»

در اغلب تذکره ها اشعاری از میرفندرسکی نقل کرده اند. آنچه از او برجای مانده، دو قصیده است و چند رباعی و چند قطعه. یکی از قصاید شکوائیه ای است از روزگار نامساعد و قدرناشناسی ایام و دیگری منظومه ای است در فلسفه و حکمت الهی که پیش از این بدان اشاره شد. این قصیده معروف را چند تن شرح کرده اند (نک: منزوی، خطی مشترک، ۹/۲۲۱۱ – ۲۲۱۲ ). شرح محمد صالح خلخالی، از دانشمندان سده ۱۲ ق، در ۱۳۱۲ ق، همراه با شرح دعای حضرت امیر (ع) و لوایح جامی در تهران به چاپ سنگی رسیده و شرح حکیم عباس شریف دارابی شیرازی به کوشش فضل الله لایق در تهران ( ۱۳۳۷ ق) طبع و نشر شده است. در بعضی از تذکره ها و کتب تراجم تالیفات دیگری چون تاریخ صفویه، تحقیق المزله و برخی رسالات و نوشته های دیگر ( نک: مدرس، ۴/۳۵۸، امین، ۲/۴۰۳ ) به نام میر ذکر کرده اند که تاکنون اثری از آنها به دست نیامده است.

میرفندرسکی همانند بسیاری از بزرگان و هم عصران خود- میرداماد و شیخ بهایی- شاعری چیره دست بود. اشعار او گواه نرمی جان و برتری نگاه عارفانه آن بزرگ است. معروف ترین شعر او قصیده «یائیه» است که به استقبال شعری از ناصرخسرو- شاعر و حکیم بلند آوازه ایرانی- به همین وزن و آهنگ رفته است. مطلع قصیده ناصر خسرو چنین است:
 
چیست این خیمه که گویی پرگهر دریاستی یا هزاران شمع، در پنگانی از میناستی
 
برخی از استوانه های ادبیات ایران زمین. در داوری شعری بین میرفندرسکی و ناصرخسرو، برتری و بهتری را به پیش کسوت او، ناصرخسرو داده اند.
 
دور از انصاف است اگر تاثیر شعر میر را بر دوره خود و پس از آن نادیده انگاریم. دور از واقعیت نخواهد بود چنان چه گفته شود: بیشترین آوزاه شعر ناصر خسرو، از آن میرفندرسکی و پس از رویکرد و بهره شعری میر از آن باشد. پس از این است که آن شعر ناصر خسرو جا باز می کند و زبانزد همگان می شود، زیرا بر شعر میر است که شرح های گوناگونی نگاشته اند؛ چنان که آقا بزرگ تهرانی در این باره می انگارد: از قصاید معروفی است که از آن گفت وگو شده و در آن حقیق فراوان کرده اند و بر آن شرح های بسیار نوشته اند و آن را تخمیس کرده اند. من در اختیار یک نفر، شرح های گوناگون را و تخمیسی از آن را هم در کتاب خانه خوانساری در نجف دیده ام.
 
از این شرح ها سه مورد آن به همت محمدحسین اکبری ساوی، با اسم و عنوان تحفه المراد، شرح قصیده میرفندرسکی نشر، یافته است:
۱- شرح قصیده یائیه دارابی؛
۲- شرح قصیده یائیه خلخالی؛
۳- شرح قصیده یائیه گیلانی.
بعضی گفته اند: او شاعر حرفه ای نبود که فقط به شعر و شاعری بپردازد؛ بلکه از سر تفنن و گاه گاهی شعری می سرود و شنیده ام که دیوانی از او در دست است که حتی یک بار هم در هند، به چاپ رسیده است. تلاش بسیار کردم تا نشان از آن بیابم؛ راه به جایی نبردم.
.
 دو رکعت نماز جناب میرفندرسکی
.
از جمله کرامات حکیم میر فندرسکی آن است که گفته اند: هنگامی که وی به یکی از شهرهای هندوستان- در ایام سیاحت- رفت. اهالی ان شهر بت پرست بودند. میر روزی به پرستش گاه آن شهر وارد شده ، و از عبادت خانه آن ها بازدید کرد .
 
با براهنه به گفت وگو پرداخت و آنها را از بت پرستی بازشان داشت و به اسلام فراخواند. انواع دلایل و براهین از دو سو بیان گشت.

عبادت خانه، بسیار قدیمی و محکم بود ، و حضرات کفار به این اندیشه افتادند که در موقعیت بدست آمده ، تطئه ای در مذهب میر کنند. از همین رو به میر فندرسکی گفتند: از جمله دلایلی که دلالت بر حقیقت دین ما ، و سستی دین تو وهم کیشان تو دارد آن است که چنان چه در شهرهای شما دیده ایم ، مسجد های شما بزودی خراب میشود ، و پس از صد سال که از بنای آن می گذرد ، اثری از آن نمی ماند؛ ولی عبادت خانه های ما از زمان ساخت تا اکنون که دو یا سه هزار سال از بنای آن می گذرد ، برجا مانده ، تغییری در آن رخ نداده ، وسال ها است که بدین محکمی باقی مانده است و همین دلالت بر بطلان مذهب تو دارد ؛ چرا که حقیقت ، ماندنی ، و باطل ، در معرض زوال است.
 
میر در پاسخ گفت: دلیل بر انهدام زود هنگام مسجد های ما آن اعمال و ذکرهایی که مورد پذیرش حضرت باریتعالی هستند، عمارت های این دنیا توان تحمل چنین عبادت هایی را نداشته ، و خراب می شوند؛ اما در معبدهای شما اذکار واورادی خوانده میشود که پسندیده درگاه خداوند نیست، و اعمال شما به نزد او مقبول نمی افتد  پس در این صورت ، اگر اذکاری که ما در مساجد خودمان می گوییم را در یکی از این معابدی که چنین از آنها تعریف می کنید ، بگوییم ، آن مکان ، در برابر ن همه خضوع و خشوع ، و از هیبت نام حق تعالی  فرو خواهد ریخت، و هر آینه خراب خواهد شد.

آنان استدلال میر را دور از ذهن دانسته و گفتند: تو از اهل اسلامی و اکنون در این جا حاضر هستی ، پس آن ذکرها را در این جا بگو ، و به هر صورت که خواهی ، هر آن چه می دانی را انجام ده. آن گاه اگر خللی به این ساختمان وارد آمد که در می یابیمدر ادعایت راست گفته ای ، و اگر نه ، باید گفتار ما را بپذیری ، به مذهب ما در آیی ، و خدایان ما را بخوانی.

 میرفندرسکی ادامه دیدار را به فردا انداخت و خود شب را به راز و نیاز پرداخت. فردای آن روز به سوی پرستش گاه به راه افتاد. زنان و مردان گردهم آمده بودند و غوغایی برپا بود. میر به پرستش گاه وارد و به بالای بام رفت. با صدای بلند اذان گفت. با اذان او همه ارکان برج و باروی پرستش گاه به تکان در آمد. پس از اذان، تبه زیر آمد و وارد پرستش گاه شد. درمیان بت ها رو به قبله حقیقی با فروتنی نماز ظهر و عصر به پاداشت. سجده شکر به جا آورد. از پرستش گاه بیرون آمد، هنوز چندگامی از آن دور نشده بود که آنجا فرو ریخت و بعد هم طوفانی به پاخاست و خاک آن را با خود برد. دیگر در آن شهر اثری از پرستش گاه برجا نماند. پس از این واقعه، تمامی اهالی به اسلام گرویدند و از خوبان و نیکان گشتند.
 
پس از درگذشت وی برخی از مرتاضان هند به باور آن که بدن او کیمیا بوده است به اصفهان آمدند تا نبش گور کنند و بدن او را درآورده به هند ببرند. سرپرست گورستان میر، شبانگاهان او را در خواب می بیند و درباره انگیزه هندوان، او را آگاه می کند. چون سپیده دم زد سرپرست گورستان، بزرگان را خبر می کند و راز خواب و انگیزه مرتضان را به آنها بازمی گوید. با کوشش تمام و همکاری بزرگان، مقدار معینی از پیرامون گور را از پهنا و درازا و ژرفا کنده و توی آن را قیراندود کردند و سدی چون سد سکندر از قیر ساختند و این خبر به گوش همگان رسید.
.

درباره میرفندرسکی حرف و سخن بسیار است. برای آن که خواننده عزیز را با بخشی از این دیدگاه ها روبه رو سازیم، به اصل بیان این بزرگان می پردازیم:

رضاقلی خان هدایت در تذکره ریاض العارفین در تجلیل از میر فندرسکی آورده است:

 «وحید عصر و فرید عهد خود بود، بلکه در هیچ عهدی در صلابت علمی، خاصه در حکمت الهی به پایه و مایه ایشان، هیچ یک از حکما نرسیده است. با وجود فضل و کمال، اغلب اوقات، مُجالِس (همنشین) فقرا و اهل حال بود…» تقی الدین اوحدی نیز که از معاصران ایشان بوده در تذکره خود که از کهن ترین شرح حال ها یی می باشد که درباره میرفندرسکی نگاشته شده است، می نویسد: «میر ابوالقاسم؛ سیدی است در غایت ادراک و فهم، جامع معقول و منقول، حاوی فروع و اصول، مالک مشاهده و صاحب مطالعه، به اکثر علوم در رسیده و به ذوق معارف فی الجمله دست یافته است».


میرزا محمدطاهر نصرآبادی
 در این باره می نویسد:

وی دریای عرفان بود و بحر ایقان، از سحاب حقایقش قطره؛ و خورشید آسمان، در جنب خاصه انورش ذره!

مولانا محمد علیا استرآبادی درباره او می گوید:
میر ابوالقاسم مردی بود در کمال دیانت و خوش مذهبی و معتنی به شان تصلب در ظواهر شرع و صاحب دین بود.


ملااحمد نراقی در کتاب طاقدیس است پروفسور هانری کربن می‌نویسد:
میرفندرسکی علاوه بر تسلط بر زبان‌های فارسی و عربی، به زبان‌های پهلوی و سنسکریت تبحر داشت. در فلسفه ظاهراً تابع قواعد مشائی است که قانون و شفاء شیخ‌الرئیس ابوعلی‌سینا را تدریس می‌کرد. اگر در باطن دارای مشرب عرفانی بود بر ما معلوم نیست.

لکهنوی درباره میر گفته است:

در مراتب عصمت فرید عصر و مقبول شاهان دهر بود. شاهد این مقال، رساله و تصانیف اوست الحق که جناب میرور، در جمیع علوم معقول و منقول نظیر خود ندارد.

مولوی محمد مظفر حسین صبا در این باره گوید:
میرفندرسکی در علم حکمت و تسخیر و جفر و کیمیا و خوارق عادات ید طولایی داشت. گویند تمام بدنش اکسیر بود. هر فلزی که مماس بدنش می شد طلا می گردید. قبرش در تخت فولاد است. شاه عباس ماضی گرد قبرش سرب گداخته انباشته تا احدی نقب نزند استخوانش بیرون نبرد.

اکبر هادی در تبیین شخصیت میر نگاشته است:
در عالم ریاضت جد و جهد بلیغ داشته، اکثر اوقات برای تکمیل ریاضات به هندوستان سفر کرده و از علوم جفر و حالات جوکی کاملا برخوردار گشته، جزو مرتاضان هندی می شده تا کاملا خصوصیات ایشان را درک کند. در عالم عرفان و مسلک زهاد مراحل عالی طی نموده است.


دهخدا وی را اینگونه می‏ستاید:
«فندرسکی از حکما و عرفای عصر شاه عباس کبیر صفوی است و کنیت او نام اوست جامع معقول و منقول و فروع و اصول بود و با وجود فضل و کمال اغلب اوقات مجالس و مؤانس فقرا و اهل حال بود و از معاشرت صاحبان جاه و جلال احتراز می‏فرمود، و بیشتر لباس فرومایه و پشمینه می‏پوشید و همه گونه مردم با وی معاشرت و مصاحبت داشتند….»

منبع: http://h-fendereski.ir/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.